اِی مُلادَرویش

اِی مُلادرویش اُمگُ زن مَکُن
اولاد مردم تو پاش اَ بَن مَکُن

از تِرسِ لشکر تو سنگر ول اِتکِه
زن به چَکِت کَه تو مَمبَر ول اِتکِه

حالا زن اِتکِه تو بودی خار و زار
به شُو گُریختی بودی بی اعتبار

درویشِ غم‌خوار که منزل اینَهَه
مَیانِ صد گُل که یک گُل اینَهَه

خودت که رفتی جهنم سیا
ما شوی مردُم که اِتبُ پَس بیا

مَلِکِ بیچارَه رَفتِن در عَزا
با چَشمِ گِریُن و با روزِ سیا

درویشِ غم‌خوار که هم بودِن وِلُو
طلاهُنِ مَلِک که رَفتِن در گِرُو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

وب‌سایت نصرک