اِی داد و بیداد از سِتَمِ نارو
اِی نالَه و فریاد از سِتَمِ نارو
مَردُنِ نامآوَر، زَنُنِ ماهپیکَر
خافتِی به روی بستَر، از سِتَمِ نارو
نارو چِها اِتکِردِن، شیوَن بر پا اِتکِردِن
…ورم بالا اِتکِردِن
ده سالگی که گَشتَم، پَسِ لَهَرُ میگَشتَم
بیست سالگی رسیدم، عیش و نشاطی داشتَم
… چهکارَهن
پُتکِ دوست شَبارِن
توضیح:
نارو یا پیوک، مرضی که در پا به صورت ریشهای به وجود میآید.