اِی شمع تو مَسوز شُو درازِن هنو
اِی روز تو مَزَن نَوَختِ خوابِن هنو
نارَنج و تُرَنج بر سَرَم سایَه زَدَن
کِصِهی من و دل دور و درازِن هنو
به یار بگو تو بر سرم یار مَگیر
گر عاشِک شدهای بُهُنَه بسیار مَگیر
دُختو عَربو تو دور مَرَه جیمَه مَشور
چاهی بِکَنُم روی دلُم جیمَه بُشور
صدبار به تو گفتم که تو جُو پاک مَکُن
دَندُن اناری خودِت خاکی مَکُن
دُختو عَربو ز کوچهی ما مَگُذَر
گر میگذری نِظَر به بالا مَنَگَر
سنگ مَحرَم و شُنَه مَحرَم ما چرا نامحرمیم
دل تسلا میدهم دلبر به حموم آمده
وا کنیزُن، وا غلامُن، وا سر وُ سامان نَهی
به روایتی دیگر:
ای غم تو برو گوشَه کناری بنشین
کصهی من و یار دور و درازِن هنوز
چاهی بِکَنُم روی دلُم خون آید
خون دل من به عاشِکُن کار آید
یا:
دَستُنِ حنایی خودِت خاکی مَکُن
پیداست برخی از ابیات این ترانه برگرفته از ترانههای عامیانهی فارسی در مراسم عروسی بوده است:
به عنوان مثال:
امشب چه شبى است، شب مراد است امشب
اين خانه پر از شمع و چراغ است امشب
اى شمع تو مسوز که شب دراز است امشب
اى صبح تو مَدَم که وقت ناز است امشب
یا:
امشب چه شبى شب حنابندان است
عاشق هميشه تو کوچه سرگردان است
نارنج و ترنج بر سرم سايه زده
عشقم به سر دختر همسايه زده
یا:
دل گواهی میدهد دلبر به حمام میرود
سنگ محرم، کیسه محرم، من چرا نامحرماَم؟
و یا:
آن يار من است که مىرود سر بالا
دسمال به دست و مىزند گرما را
محمل بزنيد، سايه کنيد صحرا را
آفتاب نزنه، شاخ گل رعنا را
(بیت آخر در برخی از بازخوانیهای ترانههای نصرک اجرا میشود)
به نظرم تیکه (دندان اناری خودت خاکی مکن)
باید میبود (دستان حنایی خودت خاکی مکن)
بله این روایت رو هم داریم و به متن اضافه شد.
در مورد تاریخچهی این ترانه توضیح میدین؟ اولین بار کی سروده؟ شعرش به کی منتسبه ؟ اولین کسی که ترانه رو اجرا کرد چه کسی بود ؟
روایت بسیار است ، مطلب شما هم قابل تامل بود.
دستون حنایی خودت خاکی مکن درسته . در زمان قدیم گندم و جو را از گوشه جاده جمع آوری و خاک های آن را جدا می کردند گندم و جو از کامیون ها به دو طرف جاده می ریخت